ژوئن
11

احترام و سرمایه

می گویند روزی شمس به خانه مولانا رفت و از او پرسید:
آیا برای من شراب فراهم نموده ای؟

مولانا حیرت زده گفت:
مگر تو شراب خوار هستی؟

شمس پاسخ داد:
بلی و حالا برو و شراب برایم خریداری کن.

مولوی خرقه ای به دوش انداخت، شیشه ای زیر آن پنهان کرد و به سمت محله مسیحیان راه افتاد. هنوز از محله مسیحیان خارج نشده بود که گروهی از مسلمانانِ ساکنِ آنجا، در عقبش به راه افتادند و لحظه به لحظه بر تعدادشان افزوده شد.

یکی از رقیبان مولوی فریاد زد:
“ای مردم! شیخ جلاالدین که هر روز هنگام نماز به او اقتدا می کنید شراب خریداری نموده است.”

این را گفت و خرقه را از دوش مولوی کشید.
چشم مردم به شیشه افتاد!
سپس بر صورت جلاالدین آب دهان انداخت و بر سرش کوفت.

شمس از راه رسید و فریاد زد:
“ای مردم شرم نمی کنید که به مردی متدین و فقیه تهمت شرابخواری می زنید؟
شمس در شیشه را باز کرد و بر همگان ثابت شد که درون شیشه چیزی جز سرکه نیست.

آنگاه مولانا از شمس پرسید:
برای چه امشب مرا دچار این فاجعه نمودی؟

شمس گفت:
برای این که بدانی آنچه که به آن می نازی جز یک سراب نیست و احترام یک مشت عوام برای تو سرمایه ابدی نیست، چون با تصور یک شیشه شراب همه آن از بین رفت. سرمایه تو همین بود که امشب دیدی و در یک لحظه بر باد رفت. پس به چیزی متکی باش که با مرور زمان و تغییر اوضاع از بین نرود.

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ

دانی که پس از مرگ چه ماند
باقی عشق است و محبت است و باقی همه هیچ





ژوئن
10

چطور میشه…

روزی که به دخترت یاد دادی تا ازدواج نکرده تنها سفر نره،
تنها زندگی نکنه،
اون لباسی که دوست داره نپوشه،
اونجوری که دوست داره نخنده،
اون حرفی که تو دلشه نزنه و…

همون روز به دخترت یاد دادی که جنس درجه دو باشه!
چون دختره!!

همون روز اونو به این باور رسوندی که برای زندگی کردن به یک انسانی از جنس مخالفش نیاز داره تا خوشبخت باشه…
همون روز پر پرواز دخترت رو شکستی و اون رو آماده کردی که برای یک عمر با باور درجه دو بودن زندگی کنه!

و امروز به سختی میشه اینجور خانم ها رو به باور برابری رسوند و قانون برابری رو بهشون آموزش داد…
در عادلانه ترین جامعه کماکان در باور جنس درجه دو بودنشون به زندگی ادامه میدن!
هنوز به مرد به چشم یک نردبان نگاه می کنند تا به آرزوهای دست نیافتنیشون برسند…

و من هنوز نمی دونم چطور می شه به این دسته از خانم ها تفاوت بین عشق و نردبان رو توضیح داد!
چطور میشه اعتماد بنفس به یغما رفته شون رو دوباره بازسازی کرد و چطور میشه ازشون یک انسان سالم و مستقل ساخت…!!!





ژوئن
09

آدم سالم

روان شناسی آنتروپولوژی ( مردم شناسی) ؛ در جواب این سوال می گوید:
آدم سالم، آدمی است که با خودش و با آدمهاى اطرافش در حال جنگ و ستیز نیست، نتیجتاً حضورش به آدم انرژى میده! بیشتر از اینکه انتقادگر باشه، مشوقه!
بیشتر از اینکه منفى باشه، مثبته!
بیشتر از اینکه متکبر باشه، متواضعه!
بیشتر از اینکه بخواد خودنمایى کنه، دوست داره در یک فضاى اشتراکى، دیگرانو ببینه و همینطور خودش دیده بشه!
با آدم سالم، شما بهترین بخش وجودتون بیرون میاد، آدم سالم زیبایی ها رو می بینه و به زبون میاره!
آدم سالم خوش خلق هستش، مزاح و طنز خوبى داره!
آدم سالم همونى هست که می بینى، فى البداهه است!
خلاقیت داره، برخوردش محترمانه است، حرمت شما حفظ میشه، می تونید به او اعتماد کنید، احساس امنیت کنید!
آدم سالم کنترل نیاز نداره، تحقیر نیاز نداره، تسلط نیاز نداره!
آدم سالم با مجموعه رفتارهاش به شما احساسى رو میده که در حقیقت شما خودت رو مثبت تر و بهتر از آنچه که هستی ببینی.

این آدمها را در گوشه ای از زندگیتان حفظ کنید…





ژوئن
04

عشق سیاست را از پا در میاره…

خبرنگاری طی مصاحبه با یک پیرمرد یهودی که بمدت ۶۰سال هر روز ۴۵ دقیقه کنار دیوار غربی اورشلیم به نیایش می پرداخت، پرسید:
دعای روزانه شما طی این ۶۰ سال چه بوده؟

پیرمرد گفت:
دعا می کنم برای صلح بین مسیحیان، مسلمانان، کلیمیان؛ از بین رفتن تمام تنفرها و جنگ ها؛ رشد توام با بی خطری جوانها و تبدیل آنها به افراد با مسئولیتی که انسانها را دوست داشته باشند و بالاخره اینکه سیاستمداران به ما راست بگویند و منافع جامعه را فراتر از منافع خودشان قرار دهند.

خبرنگار پرسید:
در نهایت احساس شما چیست؟

پیرمرد گفت:
احساس می کنم با دیوار حرف می زنم…

به امید گسترش صلح و پایان جنگ و خشونت.





ژوئن
03

دنیای قضاوت ها…

در دنیای “قضاوت‌ها” تنها به این نکته توجه می‌شود که دیگران بر اساس نظر ما چگونه‌اند؟

فردی در ترافیک جلوی ما بپیچد: احمق !
ما که جلوی دیگران می‌پیچیم: زرنگ ! !

کسی جواب تلفن ما را ندهد: بی‌معرفت !
ما که جواب ندهیم: گرفتار !!

فرد بلندتر از ما: دراز !
کوتاه‌تر از ما: کوتوله !!

دنیای قضاوت‌ها یعنی تحلیل رفتار و گفتار دیگران بر اساس نیازها و ارزش‌های خودمان…





مه
23

زن را نه با ظاهرش که…

در این چند روز مرتب عکسهای عروس جدید خاندان سلطنتی انگلستان را می بینم و نقل سادگیش و کنایه زدن به زنها که ببینید و یاد بگیرید……

البته کمتر کسی اشاره می کند که این عروسی ساده ۴۵ میلیون پوند هزینه دربر داشته ا ست !

مثل اینکه همیشه تیغ اشاره جوامع ما روی زنهاست !

زنهایی که حتی برای شخصی ترین موضوع ممکنشان که نوع آرایش است هم باید مسخره شوند !

البته در جامعه ای که قبل از ازدواج از دختر گواهی بکارت گرفته می شود اما سوال نمی شود که پسر تا بحال با چند نفر خوابیده ست این موضوع چیز عجیبی نیست ! ! !

بد نیست که بدانیم پرنس انگلستان با زنی طلاق شده از نژاد و ملیتی دیگر که فرزنده طلاق بوده و سه سال از او بزرگترست ازدواج کرده ا است  ولی در جوامع و جهان ما چنین زنی حتی حق زندگی همراه با احترام را هم ندارد و هر آدم بی ارزشی بخود اجازه می دهد به او پیشنهادهای رنگارنگ بدهد از صاحبخانه تا رئیس تا حتی ملای محل ! چه برسد که یک پرنس جوان با موقعیتی بی مثال با او ازدواج کند .

انگار زن در جامعه ما کالایی است که بعد از باز شدن پس گرفته نمی شود ! با چنین نگاه شرم آوری به زن، بهتر نیست دیگر کسی به خود اجازه ندهد راجع به آرایش و لباس زنان و مدلشان نظر بدهد ؟

بهتر نیست قبل از آنکه به زن بودن زن خرده بگیریم ببینیم خودماچه اندازه مردیم ؟ ؟ ؟

بیائید که زن را نه با ظاهرش که با شخصیتش بسنجیم ……. شاید در جامعه ای بهتر زندگی کردیم.





آوریل
02

سیزده درد مشترک ایرانیان

١ – ﺍﮐﺜﺮ ﻣﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎ ﺗﺨﯿﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻔﮑﺮ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ.

٢ – ﺩﺭ ﻫﺮ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺷﺨﺼﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻣﻠﯽ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ.

٣ – ﺑﺎ ﻃﻨﺎﺏ ﻣﻔﺖ ﺣﺎﺿﺮﯾﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺍﺭ ﺑﺰﻧﯿﻢ.

۴ – ﺑﻪ ﺑﺪﺑﯿﻨﯽ ، ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺧﻮﺵ ﺑﯿﻨﯽ ﺗﻤﺎﯾﻞ ﺩﺍﺭﯾﻢ.

۵ – ﻧﻮﺍﻗﺺ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﻢ ، ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺭﻓﻊ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻗﺪﺍﻣﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ.

۶ – ﺩﺭ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻓﻀﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﻦ ‏« ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ‏» ﺷﺮﻡ ﺩﺍﺭﯾﻢ.

٧ – ﮐﻠﻤﻪ ﯼ ‏«ﻣﻦ ‏» ﺭﺍ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ‏« ﻣﺎ ‏» ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﺑﺮﯾﻢ.

٨ – ﻏﺎﻟﺒﺎً ﻣﻬﺎﺭﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ.

٩ – ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻣﯽ ﺑﺮﯾﻢ ﻭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ.

١٠ – ﺍﺯ ﺩﻭﺭﺍﻧﺪﯾﺸﯽ ﻭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﻋﺎﺟﺰﯾﻢ ﻭ ﺩﭼﺎﺭ ﺭﻭﺯﻣﺮﮔﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ.

١١- ﻋﻘﺐ ﺍﻓﺘﺎﺩﮔﯽ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻭ ﺗﻮﻃﺌﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﯾﻢ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﺁﻥ ﻫﻢ ﻗﺪﻣﯽ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ.

١٢ – ﺩﺍﺋﻤﺎً ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ، ﻭﻟﯽ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﻢ.

١٣ – ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻗﯿﻘﻪ آخر ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯾﻢ.





مارس
29

ازدواج و دید تاجر…

دختر خانمی زیبا خطاب به رئیس شرکت آمریکایی مورگان نامه‌ای بدین مضمون نوشت:

من ۲۴ سال دارم. جوان، زیبا، خوش‌اندام، دارای تحصیلات آکادمیک هستم. چگونه می‌توانم با مردی ازدواج کنم که به اندازه‌ شما درآمد داشته باشد؟

جواب مدیر شرکت مورگان:

از دید یک تاجر، ازدواج با شما اشتباه است! آن‌چه شما در سر دارید، مبادله‌ منصفانه‌ زیبایی با پول است. زیبایی شما رفته‌رفته محو می‌شود، اما پول من بعید است بر باد برود! درآمد من بالاتر خواهد رفت، اما چین و چروک و پیری، جایگزین زیبایی شما خواهد شد. من یک سرمایه‌ رو به رشد هستم اما شما یک سرمایه‌ رو به زوال! پس، آدم پولدار نادان نیست با شما ازدواج کند. ما فقط با امثال شما قرار می‌گذاریم، اما ازدواج هرگز! اما اگر شما علاوه بر جوانی و زیبایی، کالاهای باارزشی مثل انسانیت، پاکدامنی، شعور، اخلاق، تعهد، صداقت، وفاداری، حمایت و عشق داشته باشید که مثل سرمایه من رو به رشد باشد، این معامله برای من نیز سودآور است و این کل حقیقت زندگی‌ست.





مارس
23

جمله: معذرت می خواهم…

 گفتن جمله: “معذرت می خوام” هم درست مثل جمله ی “دوستت دارم” اندازه و جایی دارد،

از به زبان آوردنش نه خیلی اجتناب کنید و نه بیش از حد استفاده کنید.

اگر بیشتر از حد معمول، بابت کارهای نکرده عذر بخواهیم کاملا محسوس خودمان را به دست خودمان گناهکار کرده ایم

و اگر هم بابت کارهای خطایی که کرده ایم عذر خواهی نکنیم، قطعا آدمهای زیادی را در راهِ این خودخواهی و غرور از دست می دهیم.

اشتباه از هرکسی ممکن است سر بزند.

اما مهم این است که برای جبرانش چه کاری انجام دهیم؟

خیلی از اطرافیان ما تنها منتظر یک عذرخواهی از سوی ما هستند تا راه را برای برگشتمان بازکنند و دلشان صاف شود و با همین یک جمله ساده و استفاده به موقع از آن می شود هزاران رابطه را زنده کرد.

پس ازگفتنش هراس نداشته باشید، چرا که نگفتنش می تواند ضررهای بیشتری را بار آورد.





مارس
20

زن‌های معمولی

زن‌های معمولی را بیشتر درک کنید!

زن معمولی نمی‌تواند هفت قلم آرایش کند تا به چشمتان بیاید …
یا کفش ۷ سانتی پا کند.

او معمولی است؛
با کتانی و تنها رژ قرمز هم جذاب می‌شود.

زن‌های معمولی را بیشتر دوست بدارید.
آن‌ها دلشان را هرجایی جا نمی‌گذارند!
شاید سالها عاشقتان باشند
اما
به زبان نمی‌آورند تا به عشقشان اعتراف کنید!

معمولی ها بهترند؛
بدون حاشیه!

بلد نیستند یک چیپس را با ده گاز بخورند،
در عوض پایه ی صبحانه های روز جمعه تان هستند …

این زن‌ها موی سرشان را خودشان می‌بافند؛
نه از سر دلبری و دلدادگی،
از سر آراسته بودن ظاهرشان.

زنی که ناخن‌های لاک زده ندارد؛
اما رنگین‌کمان دلش را برای روز های مهتابی با تو بودن کنار گذاشته است …

این زن‌ها خیلی دوست داشتنی‌اند،
چون تو را برای خودت می‌خواهند؛
نه عاشق جیبتان می‌شوند،
نه دل باخته لکسوز زیر پایتان هستند!

این‌ها همان‌هایی هستند که حاضرند زیر باران بی چتر با معشوقشان قدم زنند.

«زن‌های معمولی» ساده اند …





مارس
19

معمولی شدن

هیچ چیز در دنیا بدتر از معمولی شدن برای کسی نیست!

تبدیل به روزمرگی شدن…

از اینکه حضورت برای یک نفر بشود مثل مسواک زدن…

مثل شانه کردن…

که اگر حوصله داشت سراغت را بگیرد و اگر نداشت بگوید بماند برای بعد دیر نمی شود!

به خودتان احترام بگذارید

با کسی بمانید

که اولویتش باشید

که برایش دغدغه بشوید

کسی که هر لحظه یادتان در خاطرش رژه برود

کسی که دوستتان داشته باشد…





مارس
14

حال آدمی…

آدمی به مرور آرام می‌گیرد
بزرگ می شود
بالغ می‌شود
و پای اشتباهاتش می ‌ایستد
آنها را به گردن دیگران نمی‌اندازد
و دنبال مقصر نمی‌گردد
گذشته‌اش را قبول می کند نادیده‌اش نمی‌گیرد
و اجازه می‌دهد هر چیزی که بوده در همان گذشته بماند

آدمی از یک جایی به بعد می ‌فهمد
که از حالا باید آینده‌ اش را از نـو بسازد
اما به نوعی دیگر می‌فهمد که زندگی یک موهبت است ،
یک غنیمت است
یک نعمت است
و نباید آن را فدای آدم‌های بی مقدار کرد!

اصلا از یک جایی به بعد
حال آدم خودش خوب می‌شود …





فوریه
12

ما چی ایم ! ؟

زمانی که مردم برای اثبات خدایانشان با هم می‌جنگیدند، من با چهار تا سیم و تکه‌ای چوب اصوات خدا را به صدا در می‌آوردم…

“آنتونیو ویوالدی”

 

از اون حرف های با معنیه که شاید بعضی روزا مثل امروز دلم می خواد بشینم و بخونمش، بشینم و حسش کنم، لمسش کنم…

ما چی ایم؟!

ما کی ایم؟!

باید علم رو ملاک قرار بدیم و به خدا نزدیک بشیم؟

یا تاریخ رو دنبال بکنیم و سعی بکنیم درکش کنیم ؟

قرآن بهتره یا تورات؟

موسی واقعا معجزه هاش به بزرگی تعریفش بوده؟

یا علمی ببینیم و برای مثال پروژه جدید فضایی به اسم پروژه مارس وان رو که داره تور مسافرتی برای سال ۲۰۲۴ به مقصد مریخ ترتیب می بینه!!!

اونم به مبلغ باورنکردنی ۲۰۰ K$ !!!

تازه گفته در صددیم که این مبلغ رو‌به ۱۰۰ K$ برسونیم که این یعنی خیلی از پولدارا می تونن رو مریخ اقامت موقت داشته باشن ! سال ۲۰۲۴!!!

این یعنی داریم وارد یه مرحله جدید از بزرگ بینی تاریخ می شیم…

یعنی بشر می خواد بازم ریسک بکنه…

ریسکهایی که شکل زندگی رو‌ تغییر می ده؟

پر حرفی نمی کنم!!!

ولی با این تفاسیر … من یه انسانم که با دعا و نیایش و عرفان به خدا نزدیک می شم و سادگی نگری رو ملاک قرار می دم؟





دسامبر
13

رژیم…

گاهی برای زندگیمان یک رژیم بنویسیم:

یک رژیم برای خلاصی از شر سنگینی روزگار که گاهی بر سینه ما سنگینی می کند.

رژیم که مختص چاقی یا لاغری نیست!

گاهی باید یک رژیم خوب برای روح و افکارمان بگیریم!

مثل: رژیم کمتر حرص خوردن، رژیم کمتر غصه خوردن!

رژیم بی اندازه مهربان بودن!

رژیم بی ریا کمک کردن!

رژیم بی توقع دوست داشتن!

رژیم دوری از افکار منفی! 

رژیم دوری از رفتارهای منفی.

بیایید رژیم آرامش بگیریم…

توصیه می کنم یک ماه رعایت کنید!

سه کیلو از بیماریهایتان کم می شود…





دسامبر
11

حرفهای بیهوده

حرفهای بیهوده از کودکی در خانواده خوراک انسان می شود و بعد در محیط مدرسه و دانشگاه، هم افزایی و تبادل می شود و بالاخره در بستر اجتماع به کمال می رسد. کار به جایی می رسد که حرفهای بیهوده که انرژی و زمان زیادی صرف تبادلشان می شود، جزو حیاتی ترین امور روزمره انسان می شود.

ما در حرف زدن در مورد چیزهایی که از درستی و نادرستی آن هیچ آگاهی نداریم و هرگز هم آگاهی نخواهیم یافت و هیچ ارتباطی به زندگی ما ندارد چنان مهارتی کسب می کنیم که دل کندن از این مهارت و وقت گذرانی مبتذل غیر ممکن می شود، هرچند ما هرگز الگوی مشخصی از چگونه درست زیستن نداشته ایم و یا باور نداشته ایم. هرچند با پدید آمدن انسان پست مدرن هر فرد برای خود مرکزی از هستی تلقی می شود و در آینده آنچه از ادب و اخلاق از پیش بوده هم مورد تردید قرار خواهد گرفت، اما هنوز تفکر و تامل که از ویژگی های انسانی است کارکردهای خود را (هرچند اندک) دارد.

تمامِ علوم و فنونی که می آموزیم اگر در بالا بردن مطلوبیت ما از زندگی کارا نباشد مصداق پز عالی جیب خالی است. قصد نداریم تظاهر به خوشحالی کنیم. قطعاً حال ما گاهی بد است و گاهی خوب.

اما این گفته ام در ادامه هم میان این دنیای تمام نسبی حداقل مردود که نیست !





جولای
25

هر کس …

هر کس در دنیا باید یکی را داشته باشد که حرف های خود را با او بزند، آزادانه و بدون رودربایسی و خجالت.
به راستی انسان از تنهایی دق می کند.

 

ارنست همینگوی





جولای
24

پاسخ رد را بپذیریم….

از همان آغاز کودکی که برای زندگی به دیگران وابسته بودیم، به ما یاد داده‌اند تا مقبولیت در بین دیگران و تائید آنها برایمان ارزشمند باشد. این امر باعث می‌شود که زمانی که تائید دیگران را دریافت نمی‌کنیم، دچار ترس شدید شویم. از طرفی ترس از پاسخ رد شنیدن و پس زده شدن، بسیاری از ما را از رفتن به دنبال بزرگترین رویاهایمان بازمی‌دارد.

 آموختن اینکه حتی اگر دیگران با ما موافق نباشند نیز، مشکلی نیست، کلید خوشبختی است.





آگوست
01

مشکل ما کجاست ؟

ﻧﺰﺩﯾﮏ ٣٨ ﺳﺎﻟﻪ ﻫﻤﻪ ﺟﻮﺭ ﺩﻋﺎ ﻭ ﻋﺰﺍ ﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻧﻔﺮﯾﻦ ﮐﺮﺩﯾﻢ !
٨ ﺳﺎﻝ ﺑﺎ ﻧﺼﻒ ﺩﻧﯿﺎ ﺟﻨﮕﯿﺪﯾﻢ !
۱۵ ﺳﺎﻟﻪ ﺩﺭ ﺗﺤﺮﯾﻢ ﺍﺯ ﻧﺎﺧﻨﮕﯿﺮ ﺗﺎ ﺩﺍﺭﻭﯼ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﻭ ﺍﯾﺪﺯ ﻭ ﺯﮔﯿﻞ ﻫﺴﺘﯿﻢ !
ﭼﻪ حکمتیه ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﻫﻤﮥ ﺩﻧﯿﺎ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ می کنن ؟ !
ﺗﺮﮐﯿﻪ ﻗﻄﺐ ﺻﻨﻌﺘﯽ ﻣﻨﻄﻘﻪ می شه !
ﺩﺑﯽ ، ﻻﺱ ﻭﮔﺎﺱ ﺁﺳﯿﺎ می شه !
ﮐﺮﻩ ﺟﻨﻮﺑﯽ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺍﺗﻮﻣﺒﯿﻞ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺭﺍ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺵ می کنه !
ژاپن کل بازار الکترونیک جهان رو به خودش اختصاص می ده !
ﻗﻄﺮ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﺗﺮﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭ ﺩﻧﯿﺎ می شه !
ارمنستان اولین درآمدش صادرات برق به ایران می شه !
تایلند اولین مشتری توریستش ایرانیها می شن !
اسپانیا زعفران ایران رو می گیره و اولین درآمدش صادرات زعفران به دنیا می شه !
اونوقت ﻣﺎ ﺍﺯ ﺳﻮﻣﺎﻟﯽ ﻭ ﺑﻨﮕﻼﺩﺵ ﻓﻘﯿﺮ ﺗﺮ می شیم ! !
ﺗﻮ ﺻﻒ ﺳﺒﺪ ﮐﺎﻻ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ می میرند ! !
ﯾﻪ ﺟﺎﯼ ﮐﺎﺭ ﻣﺎ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ !
ﯾﺎ ﺩﻋﺎﻫﺎ ﺭﻭ ﻋﻮﺿﯽ می خونیم !
ﯾﺎ ﺩﻋﺎﯼ ﻋﻮﺿﯽ می خونیم !
ﯾﺎ ﻋﻮﺿﯽ ﺩﻋﺎ می خونیم !
ﯾﺎ ﺑﺎ ﻋﻮﺿﯽ ﻫﺎ ﺩﻋﺎ می خونیم !
ﯾﺎ ﻋﻮﺿﯽ ﻫﺎ ﺑﺮﺍﻣﻮﻥ ﺩﻋﺎ می خونن !
ﯾﺎ ﻋﻮﺿﻤﻮﻥ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﻋﺎ بخونیم !
یا عوضیا دارن می برن و می خورن و ما فقط دعا می خونیم ! ! !





مه
25

ﺷﻌﺮ ﻳﮏ ﮐﻮﺩﮎ ﺳﻴﺎﻩ ﭘﻮﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺷﻌﺮ ﺳﺎﻝ ﺷﺪ

وقتی ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻴﺎﻡ، ﺳﻴﺎﻫﻢ،
وقتی ﺑﺰﺭﮒ می شم، ﺳﻴﺎﻫﻢ،
وقتی ﻣﻴﺮﻡ ﺯﻳﺮ ﺁﻓﺘﺎﺏ، ﺳﻴﺎﻫﻢ،
وقتی می ﺗﺮﺳﻢ، ﺳﻴﺎﻫﻢ،
وقتی ﻣﺮﻳﺾ می شم، ﺳﻴﺎﻫﻢ،
وقتی می ﻣﻴﺮﻡ، ﻫﻨﻮﺯﻡ ﺳﻴﺎﻫﻢ …
ﻭ ﺗﻮ، ﺁﺩﻡ ﺳﻔﻴﺪ :
وقتی ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻴﺎی، ﺻﻮﺭتی ﺍی،
وقتی ﺑﺰﺭﮒ می شی، ﺳﻔﻴﺪی،
وقتی میری ﺯﻳﺮ ﺁﻓﺘﺎﺏ، ﻗﺮﻣﺰی،
وقتی ﺳﺮﺩﺕ می ﺷﻪ، ﺁبی ﺍی،
وقتی می ﺗﺮسی، ﺯﺭﺩی،
وقتی ﻣﺮﻳﺾ می شی، ﺳﺒﺰی،
ﻭ وقتی می ﻣﻴﺮی، ﺧﺎﮐﺴﺘﺮی ﺍی …
ﻭ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ می گی ﺭﻧﮕﻴﻦ ﭘﻮﺳﺖ ! ! !

ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺗﻮ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﻠﻞ ﭘﻨﺞ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺩﺳﺖ ﺯﺩﻧﺪ.





مه
24

بی احساس

ﺩﺭ یک سمینار رموز موفقیت، سخنران از حضار ﭘﺮﺳﯿﺪ:

ﺁﯾﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺭﺍﯾﺖ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪﻧﺪ؟
حضار ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩﻧﺪ: ﻧﻪ! ﻧﺸﺪﻧﺪ.

سخنران: ﺗﻮﻣﺎﺱ ﺍﺩﯾﺴﻮﻥ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ؟
حضار: ﻧﻪ! ﻧﺸﺪ.

سخنران: ﮔﺮﺍﻫﺎﻡ ﺑﻞ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ؟
حضار: ﻧﻪ! ﻧﺸﺪ.

سخنران: ﻻﻧﺲ ﺁﺭﻣﺴﺘﺮﺍﻧﮓ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ؟
حضار: ﻧﻪ! ﻧﺸﺪ.

سخنران ﺑﺮﺍﯼ ﭘﻨﺠﻤﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﻣﺎﺭﮎ ﺭﺍﺳﻞ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ؟

ﻣﺪﺗﯽ ﺳﮑﻮﺕ ﺩﺭ ﮐﻼﺱ ﺣﺎﮐﻢ ﺷﺪ !

ﺳﭙﺲ یکی از حاضران ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﻣﺎﺭﮎ ﺭﺍﺳﻞ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﯿﺴﺖ؟ ﻣﺎ ﺗﺎ آلاﻥ ﺍﺳﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻩ ﺍﯾﻢ!

سخنران ﮔﻔﺖ: ﺣﻖ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻩ ﺍﯾﺪ، ﭼﻮﻥ ﺍﻭ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺷﺪ!
براى ماندگار شدن باید ایستاد و تسلیم نشد و گرنه فراموش می شویم.
ﺑﺎ ﯾﮏ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ می شود ﺁﻫﻨﮓ ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ،
ﺑﺎ ﯾﮏ ﮐﺮ ﻭ ﻻﻝ می شود ﺷﻄﺮﻧﺞ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩ،
ﺑﺎ ﯾﮏ ﻣﻌﻠﻮﻝ ﺫﻫﻨﯽ می شود ﺭﻗﺼﯿﺪ،
ﺑﺎ ﯾﮏ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺳﺮﻃﺎﻧﯽ می شود از زندگی گفت،
ﺑﺎ ﯾﮏ ﺁﺩﻡ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺭﻭﯼ ﻭﯾﻠﭽﺮ می شود قدم زد،
ﻭﻟﯽ ﺑﺎ یک ﺁﺩﻡ بی احساس، ﻧﻪ می شود ﺣﺮﻑ ﺯﺩ،
ﻧﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩ،
ﻧﻪ ﻗﺪﻡ ﺯﺩ ﻭ ﻧﻪ ﺷﺎﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩ !

یک ضرب المثل چینی می گوید:
برنج سرد را می توان خورد، چای سرد را می توان نوشید، اما نگاه سرد را نمی توان تحمل کرد…





مه
23

هرزگی

ﻫﺮﺯﮔﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﻫﻤﺒﺴﺘﺮ ﺷﺪﻥ ﻧﯿﺴﺖ !
ﻫﻤﺒﺴﺘﺮ ﺷﺪﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﻧﯿﺴﺖ !
ﭼﮕﻮﻧﻪ می توان ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺷﺶ ﻧﮑﺸﯿﺪ ! ؟
ﺁﻏﻮﺵ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﺣﻼﻝ ﻭ ﺣﺮﺍﻡ ﻭ ﮔﻨﺎﻩ ﻧﺪﺍﺭﺩ ! !
” ﺍﯾﻦ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﯼ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺍﺳﺖ ”
ﻫﺮﺯﮔﯽ ﺑﻪ ﺩﻟﻬﺎﯾﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﺪ،
ﺑﻪ ﻧﮕﺎﻫﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ می چرخد،
ﻭ ﺑﻪ ﺍﻧﮕﺸﺘﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺩﺍﺭﺩ.





مه
22

سکوت

چرا همیشه گفته می شود:
” سکوت نشانه ی رضایت است ”
چرا نمی گویند:
نشانه ی دردیست عظیم، که لب ها رابه هم دوخته است…
چرا نمی گویند: نشانه ی ناتوانی گفتار، از بیان سنگینی رفتار افراد است…
چرا نمی گویند: نشانه ی دلی شکسته است که، نمی خواهد با باز شدن لب ها از همدیگر، صدای شکسته شدنش را نامحرمان متوجه شوند…
پس سکوت همیشه نشانه ی رضایت نیست . . .
سکوت سر شار از ناگفتنی هاست.





مه
21

زندگی کردن

از رها کردن نترس…
باور کن هیچ کس نمی تواند چیزی که مال توست را از تو بگیرد !
و تمام دنیا نمی توانند چیزی که مال تو نیست را، برایت حفظ کنند !
همــه چیــز سـاده است.
زنـدگــی…
عشــق…
دوست داشتــن…
عـادت کــردن…
رفتــن…
آمــدن…
امــا چیــزی کـه ســــــاده نیست،
بـاور ایـن سـاده بـودن هـاست،
در حسرت گذشته ماندن چیزی جز از دست دادن امروز نیست !
تو فقط یکبار هجده ساله خواهی بود،
یکبار سی ساله …
یکبار چهل ساله…
و یکبار هفتاد ساله …
در هر سنی که هستی،
روزهایی بی نظیر را تجربه می کنی،
چرا که مثل روزهای دیگر،
فقط یکبار تکرار خواهد شد …
هر روز از عمر تو زیباست،
و لذتهای خودش را دارد …
به شرط آنکه زندگی کردن را بلد باشی…





مه
20

بلند پرواز باش

مردی تخم عقابی پیدا کرد و آن را در لانه مرغی گذاشت.
عقاب با بقیه جوجه ها از تخم بیرون آمد و با آنها بزرگ شد.
در تمام زندگیش، او همان کارهایی را انجام داد که مرغ ها می کردند.
برای پیدا کردن کرم ها و حشرات زمین را می کند و قدقد می کرد و گاهی با دست و پا زدن بسیار، کمی در هوا پرواز می‌کرد.
سال ها گذشت و عقاب خیلی پیر شد ….
روزی پرنده باعظمتی را بالای سرش بر فراز آسمان ابری دید.
او با شکوه تمام، با یک حرکت جزئی بالهای طلاییش برخلاف جریان شدید باد پرواز می کرد.
عقاب پیر بهت زده نگاهش کرد و پرسید : این کیست ؟
همسایه اش پاسخ داد: این یک عقاب است. سلطان پرندگان. او متعلق به آسمان است و ما زمینی هستیم.
عقاب مثل یک مرغ زندگی کرد و مثل یک مرغ مرد !
زیرا فکر می کرد یک مرغ است ! !
این ما هستیم که زندگی خودمان را می سازیم.
نگذارید محیط اطرف شما را دچار تغییرات اساسی کند.
وقتی باران می بارد همه پرندگان به سوی پناهگاه پرواز می کنند، بجز عقاب که برای دور شدن از باران در بالای ابرها به پرواز در می آید.
مشکلات برای همه وجود دارد اما طرز برخورد با آن است که باعث تفاوت می گردد.

بلند پرواز باش.





مه
18

حس خوب

ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻰ ﻣﺎﻧﻰ،
ﻳﮏ ﺭﻭﺯ …
ﻳﮏ ﻣﺎﻩ …
ﻳﮏ ﺳﺎﻝ …

“ﻣﻬﻢ ﮐﻴﻔﻴﺖ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺍﺳﺖ”

ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻳﮏ ﺭﻭﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﺪﻳﻪ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ،
ﮔﺎﻫﻰ ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ، ﻳﮏ ﻋﻤﺮ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻫﺴﺘﻨﺪ،
ﺍﻣﺎ ﺟﺰ ﺩﺭﺩ،
ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﺑﺮﺍﻳﺖ ندارند !
ﻭ ﺗﺎ ﺗﻪ ﺭﻭﺣﺖ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺧﺮﺍﺷﻨد !

ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﻧﺎﺏ ﻫﺴﺘﻨﺪ….
ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﺎﺏ ﺗﺮﻯ ﻫﺪﻳﻪ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ،
ﺍﻳﻦ ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻤﺎﻧﻨد،
ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺯﻭﺩ ﺑﺮﻭﻧﺪ،
ﻳﺎﺩﺷﺎﻥ و ﺣﺲ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻧﺸﺎﻥ،
ﺗﺎ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻫﺴﺖ…….





مه
17

چند کلام …

صبوری با خانواده عشق است،
صبوری با دیگران احترام است،
صبوری با خود اعتماد به نفس است،
و صبوری در راه کائنات، ایمان است.

اندیشیدن به گذشته اندوه،
و اندیشیدن به آینده هراس می آورد،
به حال بیاندیش تا لذت را به ارمغان آورد.

در جستجوی قلب زیبا باش نه صورت زیبا،
زیرا هر آنچه زیباست، همیشه خوب نمی‌ماند،
اما آنچه خوب است، همیشه زیباست.





مه
16

یادم باشد…

یادم باشد زندگی را دوست دارم …
یادم باشد معجزه قاصدکها را باور داشته باشم ،
یادم باشد گره تنهایی و دلتنگی هر کس ،
فقط به دست دل خودش باز می شود …
یادم باشد هیچگاه لرزیدن دلم را پنهان نکنم تا تنها نمانم !
یادم باشد هیچگاه از راستی نترسم و نترسانم ،
یادم باشد از بچه ها میتوان خیلی چیزها آموخت ،
یادم باشد زمان بهترین استاد است …
یادم باشد قلب کسی را نشکنم …
یادم باشد زندگی ارزش غصه خوردن ندارد ،
یادم باشد پلهای پشت سرم را ویران نکنم ،
یادم باشد که عشق کیمیای زندگیست
یادم باشد که آدمها همه ارزشمند اند …
و یادم باشد زنده ام و اشرف مخلوقات … !





مه
15

بعضیها …

انسانها درست مثل اشکال هندسی هستند،
بعضیها موازی اند!
با همه کنار می آیند و کاری با کسی ندارند!

بعضیها متقاطع اند!
همه را قطع می کنند!
سوهان اعصاب و روح و روانند!

بعضیها نقطه اند!
کوچکند!
وَ قد خودشان حرف می زنند!

بعضیها خطند!
اول و آخرشان معلوم نیست! کجاست؟!

بعضیها دایره اند!
با همه کنار می آیند و همه دوستشان دارند!
موج مثبت می دهند!

بعضیها مثلث اند!
هرجور نگاه کنی تند و تیز و رُک هستند!
مثل تابلو خطر می مانند!

بعضیها مربع اند!
چارچوب دارند !
منظم و خشک اند!

بعضیها هم خط خطی اند!
مثل مایعات بشکل ظرف درمی آیند!
یکبار خط !
یکبار تیز!
یکبار خشک !
گاهی صمیمی ! ! !

اما شما زندگیتان پُر از دوستان دایره صفت…





مه
13

یک سوال ؟

این سؤال، موجب دگرگونى شدیدى در زندگى عده اى، از جمله پیتر دراکر (نظریه پرداز معروف مدیریت) شده است !
معلم او، در سیزده سالگى، سؤالى پرسیده و گفته انتظار ندارم بتوانید به سؤال من پاسخ دهید ! !
اما اگر در پنجاه سالگى هم نتوانید پاسخى براى آن بیابید، در این صورت، حتم بدانید که زندگی تان را ضایع کرده اید ! ! !

آن سؤال این است:

“به خاطر چه چیزى باید از تو، یاد کنند ؟”





مه
12

یادم دادند…

فقط یادم دادند خوشبختی سه بخش است،
فقط یادم دادند کلمات را هجی بزنم ،
فقط یادم دادند آنها را آرام بنویسم،
کاش یادم می دادند چطورآدمها را بشناسم،
کاش یادم می دادند تا تجربه نکنم همه این تجربه ها را،
کاش یادم می دادند سنگ چیز خوبی نیست تا این همه سرم به سنگ نخورد،
کاش یادم می دادند دنیا محلی برای اعتماد نیست فقط یادم دادند مهربان باشم،
کاش یادم می دادند با کی و کجا مهربان باشم فقط یادم دادند دلی را نشکنم،
کاش یادم می دادند چه کنم که دل خودم هم نشکند.
ای گذرعمر،آموزشت کم بود.
آنچه باید می گفتی، نگفتی !
فقط چیزهایی را گفتی که به نفع بقیه بود !
و مثل همیشه این من بودم که ضرر کردم….