حرفهای بیهوده
حرفهای بیهوده از کودکی در خانواده خوراک انسان می شود و بعد در محیط مدرسه و دانشگاه، هم افزایی و تبادل می شود و بالاخره در بستر اجتماع به کمال می رسد. کار به جایی می رسد که حرفهای بیهوده که انرژی و زمان زیادی صرف تبادلشان می شود، جزو حیاتی ترین امور روزمره انسان می شود.
ما در حرف زدن در مورد چیزهایی که از درستی و نادرستی آن هیچ آگاهی نداریم و هرگز هم آگاهی نخواهیم یافت و هیچ ارتباطی به زندگی ما ندارد چنان مهارتی کسب می کنیم که دل کندن از این مهارت و وقت گذرانی مبتذل غیر ممکن می شود، هرچند ما هرگز الگوی مشخصی از چگونه درست زیستن نداشته ایم و یا باور نداشته ایم. هرچند با پدید آمدن انسان پست مدرن هر فرد برای خود مرکزی از هستی تلقی می شود و در آینده آنچه از ادب و اخلاق از پیش بوده هم مورد تردید قرار خواهد گرفت، اما هنوز تفکر و تامل که از ویژگی های انسانی است کارکردهای خود را (هرچند اندک) دارد.
تمامِ علوم و فنونی که می آموزیم اگر در بالا بردن مطلوبیت ما از زندگی کارا نباشد مصداق پز عالی جیب خالی است. قصد نداریم تظاهر به خوشحالی کنیم. قطعاً حال ما گاهی بد است و گاهی خوب.
اما این گفته ام در ادامه هم میان این دنیای تمام نسبی حداقل مردود که نیست !
هیچ دیدگاه
دیدگاهتان را بفرستیددیدگاهی داده نشده است.