آنگاه تو از عشق سرشار می شوی…
هستی چون دریاست و ما امواجی هستیم که در زیر نور خورشید به رقص و آواز در می آییم.
پیوسته پدید و ناپدید می شویم.
موج هیچ تولد و مرگی ندارد، بلکه جاودان است.
در ظاهر اینگونه به نظر می رسد که موج متولد می شود و می میرد،
اما فقط در ظاهر اینگونه است، زیرا موج همانی که بود باقی می ماند.
موج گاهی آشکار است.
گاهی با اشتیاقی شدید برای لمس آسمان،
برای رسیدن به ستارگان به سوی خورشید خیز بر می دارد و لحظه ای بعد در ژرفای دریا فرو می رود و می آرامد.
مرگ استراحت اوست و وقتی استراحت به پایان می رسد، دوباره برمی خیزد.
این چرخه ابدی است.
ما بارها و بارها می آییم و می رویم.
نباید از مرگ ترسید، زیرا مرگ دروغین است.
تولد نیز همینطور.
ما قبل از تولد وجود داشتیم و بعد مرگ نیز همچنان وجود خواهیم داشت.
آنگاه که جاودانگی ات را احساس کنی، نه اینکه باور کنی، بلکه تجربه کنی، تمام ترسهایت ناپدید می شوند.
انرژی ای که درترس نهان بود آزاد می شود و به عشق دگرگون می شود.
آن همان انرژی است که به ترس تبدیل شده بود.
آنگاه که ترسی وجود نداشته باشد انرژی عظیم آن رها و به عشق تبدیل می شود.
با پراکنده شدن از تو به دیگران می رسد.
آنگاه تو از عشق سرشار می شوی…
هیچ دیدگاه
دیدگاهتان را بفرستیددیدگاهی داده نشده است.