فرصت ها…
قدیما ماشینها ریپ میزدن.
ریپ زدن هم بخاطر این بود که بنزین به موقع مشتعل نمیشد.
اگر دیرتر یا زودتر از زمان مقرر جرقه شمع زده می شد، اونوقت یا خامسوزی داشتیم یا یک زبونه آتیش از اگزوز.
برای همین باید دلکوی ماشینها رو اونقدر میچرخوندیم تا در نقطه مورد نظر جرقه بزنه.
به اینکار میگفتن: آوانس یا ریتارد.
یه بلدی خاصی می خواست تا ماشینی که از تنظیم خارج شده رو دوباره تنظیم کرد.
آدما هم یه زمانهایی سر وقتشون اون جرقهای که باید بخورن رو نمیخورن، یا زودتر از معمول واکنش میدن و موجب انفجار میشن یا اونقدر تاخیر و تعلل دارن که انرژی لازم رو از دست میدن.
هر چیزی سر وقت خودش ارزشمنده.
از زمان خودش که بگذره دیگه ارزش نداره.
مثل میوهای که فقط سر زمان مشخص خوردنی میشه.
فرصتها همون جرقهها هستن که سر وقت باید ازشون بهرهبرداری کرد و گرنه مثل برق از دستشون میدیم.
عجله و تعلل عوامل اصلی از دست دادن این فرصتها هستند.
اما یادمون باشه برای ما آدما، کسی دیگهای وجود نداره تا بخواد ماها رو آوانس و ریتارد کنه.
هر گلی زدیم سر خودمون زدیم.
هیچ دیدگاه
دیدگاهتان را بفرستیددیدگاهی داده نشده است.