فوریه
18
یک حکایت زیبا از دکتر حسابی
روزی یکی از دانشجویان دکتر حسابی به ایشان گفت :
شما سه ترم است که مرا از این درس می اندازید !
من که نمی خواهم موشک هوا کنم !
می خواهم در روستایمان معلم شوم !
دکتر حسابی در پاسخ مطلبی شنیدنی بیان کردند که:
تو اگر نخواهی موشک هوا کنی و فقط بخواهی معلم شوی قبول،
ولی نمی توانی به من تضمین بدهی که یکی از شاگردان تو در روستا، نخواهد موشک هوا کند ! ! !
هیچ دیدگاه
دیدگاهتان را بفرستیددیدگاهی داده نشده است.