هستی
نقاشی مشهور در حال اتمام نقاشی اش بود.
آن نقاشی به طور باورنکردنی زیبا بود که می بایست در مراسم ازدواج شاهزاده خانمی نمایش داده می شد.
نقاش آنچنان غرق هیجان ناشی از نقاشی اش بود ک ناخودآگاه در حالی که آن نقاشی را تحسین می کرد،
چند قدم به طرف عقب رفت.
نقاش هنگام عقب رفتن پشتش را نگاه نکرد که یک قدم با لبه ی پرتگاه ساختمان بلندش فاصله دارد.
شخصی متوجه شد که نقاش چه می کند.
می خواست فریاد بزند،
اما ممکن بود نقاش بر حسب ترس غافلگیر شود و یک قدم به عقب برود و نابود شود،
مرد به سرعت قلم مویی را برداشت و روی آن نقاشی زیبا را خط خطی کرد.
نقاش که این صحنه را دید با سرعت و عصبانیت تمام جلو آمد تا آن مرد را بزند.
اما آن مرد تمام جریان را که شاهدش بود را برایش تعریف کرد که چگونه در حال سقوط کردن بود!
براستی گاهی ما آینده مان را بسیار زیبا ترسیم می کنیم،
اما گویا جهان هستی می بیند چه خطری در مقابل ماست و نقاشی زیبای مارا خراب می کند.
گاهی اوقات از آنچه زندگی بر سرمان آورده ناراحت می شویم اما یک مطلب را هرگز فراموش نکنیم :
“هستی همیشه بهترین ها را برایمان مهیا کرده است”
هیچ دیدگاه
دیدگاهتان را بفرستیددیدگاهی داده نشده است.