آگوست
12

گذشت

بزرگوارانه سکوت می‌‌کنیم . .
صبورانه بغض مان را فرو می دهیم،
محجوبانه لبخند می‌زنیم،
و چنان قاطعانه شانه‌هایمان را بالا می‌‌اندازیم،
انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است !
انگار هیچ چیزی احساسِ بکرِ ما را خدشه دار نکرده است !
انگار رنجیدن، حسِ غریبی ‌ست،
فرسنگ‌ها دور از حضورِ بی‌ گفتارِ ما،
می گذاریم هرطور دلشان می‌‌خواهد در مورد ما فکر کنند،
هر طور دلشان می‌خواهد با ما رفتار کنند،
اجازه می دهیم خود را حق به جانب بدانند !
تنها که می‌‌شویم شبیهِ یک ببرِ زخمی به دیواره‌های روحمان پنجه می‌‌کشیم،
و قلبمان را پر از دردِ نعره‌هایی‌ می‌کنیم،
که جز بر خود و تنهایی بی‌ انتهایمان بر دیگری روا نداریم !
تقصیرِ ما نیست تلخی‌ این تکرار،
ریشه در بی‌ پشتوانگی صداقتِ ما دارد.
هنوز راهِ زیادی پیش رو داریم تا یاد بگیریم که گذشت، واژه ایست که در فرهنگِ لغات هر کسی‌ معنای خاصِ خودش را می‌‌دهد.

هیچ دیدگاه

دیدگاهتان را بفرستید

دیدگاهی داده نشده است.

خوراک دیدگاه ها  

دیدگاهتان را بیان کنید.