آوریل
09

با عشق زندگی کن

شخصی بود که تمام زندگی‌اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود و وقتی از دنیا رفت همه می‌گفتند: به بهشت رفته‌است.
آدم مهربانی مثل او حتماً به بهشت می‌رفت.
در آن زمان بهشت هنوز به مرحله کیفیت فراگیر نرسیده بود.
استقبال از او باتشریفات مناسب انجام نشد!
دختری که باید او را راه می‌داد، نگاه سریعی به لیست انداخت و وقتی نام او را نیافت، او را به دوزخ فرستاد !
در دوزخ هیچ کس از آدم دعوت‌نامه یا کارت شناسایی نمی‌خواهد،
هرکس به آنجا برسد می‌تواند وارد شود.
آن شخص وارد شد و آنجا ماند.
چند روز بعد، ابلیس با خشم به دروازه بهشت رفت و یقه پطرس قدیس را گرفت !
پطرس که نمی‌دانست ماجرا از چه قرار است پرسید چه شده است؟
ابلیس که از خشم قرمز شده بود گفت: آن شخص را که به دوزخ فرستاده‌اید آمده و کار و زندگی ما را به هم زده‌است !
از وقتی که رسیده نشسته و به حرفهای دیگران گوش می‌دهد،
در چشم‌هایشان نگاه می‌کند و به درد و دلشان می‌رسد،
حالا همه دارند در دوزخ با هم گفتگو می‌کنند،
یکدیگر را در آغوش می‌کشند و می‌بوسند.
دوزخ جای این کارهانیست!
بیایید و این مرد را پس بگیرید.
وقتی راوی قصه‌اش را تمام کرد با مهربانی به من نگریست و گفت:
با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف به دوزخ افتادی، خود شیطان تو را به بهشت بازگرداند.

هیچ دیدگاه

دیدگاهتان را بفرستید

دیدگاهی داده نشده است.

خوراک دیدگاه ها  

دیدگاهتان را بیان کنید.