وبلاگم پنج ساله شد . مبارک
حس بارور بودن و آفریدن خیلی زیباست …..
و من وبلاگی رو که در ذهنم بارور شده بود، ۲۹ اسفند ۱۳۸۵ به دنیا آوردم ….
همیشه آدما وقتی بچه دار میشن یکی از چیزایی که گوشه ذهنشونه و دائم روحشونو قلقک میده ،
اینه که اون فرزند سالم ، صالح و سر به راه باشه و سربلندشون کنه .
وبلاگ من حالا اون فرزندیه که این روزها پنج سالش تموم میشه !
و میره تو شش سال !
و من چقدر خوشحالم که تونسته تاحدودی این منو سربلند کنه .
فکر این که تو این چند سال اخیر،
گاهی این وبلاگ تونسته عین یه پاپانوئل مهربون،
اطلاعات مفید رو گردآوری و در اختیار بقیه قرار بده کنه،
روحمو آروم میکنه .
این پنج سال ، تجربه ای زیبا و خوب بود .
گاهی حتی با موبایلم ، وبلاگ را کنترل و به روزمی کردم.
وبلاگ باعث شد ، یکبار دیگر دست به قلم بشم و به شکل جدی تر بنویسم
و از طرفی بین نوشته های سابق ، دوری بزنم ، زیر و رو کنم
و مطالبی که خوب بود بیرون بیارم وهر سال ، بشکل جدی تری سامانش بدم .
با افتخار میگم که این وبلاگ باعث شده یکی مهربون ترین فرشته های دنیا که قلبی به وسعت دریا داره،
بشه بهترین دوست و راهنمای من .
فکر می کنید چه هدیه ای میتونه از این ارزشمندتر باشه ؟
پیدا کردن یه عالمه دوست خوب که همه با هم یه نقطه اشتراک دارن ،
حس خوب رهایی ،
حس انسان دوستی برای بهتر زیستن بدون توجه به نژاد،
قومیت ،
دین یا حتی گرایشهای سیاسی .
از همه شما دوستان خوبی که تو این پنج سال منو تنها نگذاشتید،
مخصوصا از اون فرشته مهربون طی یکسال گذشته ، ممنونم.
همتون رو قلبا دوست دارم و ایمان دارم که کائنات تموم محبتها و خوبی هاتونو به بهترین وجه جبران میکنه .
همراه با قلبی پراز مهر ،
مصمم به پیمودن مسیری سبز تا نهایت آرامش و احترام هستم ،
هرچند در ابتدای راهم هنوز ، اما سخت امیدوار …..
به عنوان شیرینی، چشمهاتون رو هفت دقیقه ببندید تا لبریز از شراب ناب شعور کیهانی بشید .
اگه کسی حس خاصی داشت ، همینجا تو کامنتها برام بنویسه .
محمود – نگاشت ۲۹ اسفند ۱۳۹۰ شمسی – مشهد
هیچ دیدگاه
دیدگاهتان را بفرستیددیدگاهی داده نشده است.