ژوئن
02

من تو ام ، تو من !

گفتم : خدایا از همه دلگیرم !
گفت : حتی از من ؟

گفتم : خدایا دلم را ربودند !
گفت : پیش از من ؟

گفتم : خدایا چقدر دوری ؟
گفت : تو یا من ؟

گفتم : خدایا تنها ترینم !
گفت : پس از من ؟

گفتم : خدایا کمک خواستم !
گفت : از غیر من !؟

گفتم : خدایا دوستت دارم !
گفت : بیش از من ؟

گفتم : خدایا اینقدر نگو من !
گفت : من تو ام ، تو من !

road
کوله بارم بر دوش، سفری باید رفت،

سفری بی همراه،

گم شدن تا ته تنهایی محض،

یار تنهایی من با من گفت:

هر کجا لرزیدی،

از سفرترسیدی،

تو بگو، از ته دل

من خدا را دارم…

شاید این چند سحر فرصت آخر باشد که به مقصد برسیم!

ارسالی از : تبسم سکوت

هیچ دیدگاه

دیدگاهتان را بفرستید

دیدگاهی داده نشده است.

خوراک دیدگاه ها  

دیدگاهتان را بیان کنید.