تلنگر
تلنگر در فرهنگ معین:
ضربه زدن با سر انگشت به کسی یا چیزی.
تلنگر در لغتنامه دهخدا:
گذاشتن نوک انگشت میانی را به نوک ابهام و آن را به قوت لغزاندن تا بن ابهام بنحوی که بانگ برآید.
تلنگر مفهومی در علوم رفتاری، نظریه سیاسی و اقتصاد است که تقویت مثبت و پیشنهادهای غیر مستقیم خود را برای تلاش درجهت رسیدن به انطباق غیر اجباری و تاثیر بر انگیزهها، مشوقها و تصمیمگیری گروهی فردی را مطرح میکند. ادعای تئوری تلنگر این است که حداقل به اندازهٔ آموزش مستقیم یا اجراء قانون مؤثر است، اگر بیشتر مؤثر نباشد.
تلنگر، به آن تلقی که ما از آن داریم، هر جنبهای از معماری رفتار است که رفتار مردم را در راه پیشبینی پذیری، بدون ممنوع کردن هیچ گزینهای یا تغییر محسوسی در انگیزههای اقتصادی شان، اصلاح میکند. برای اینکه یک تلنگر خالص محسوب شود، مداخلات، برای اجتنابکننده باید آسان و ارزان باشد. تلنگرها یک فرمان نیستند. قرار دادن میوه در برابر چشم یک تلنگر محسوب میشود. ممنوع کردن غذای ناسالم یک تلنگر نیست….
نوشتن، به نظر من یکی از شکلهای هنره. دقیقا مثل هر شکل دیگری از هنر، نوع عام و خاص داره. مثلا، موسیقی پاپ رو در نظر بگیرید. موسیقی پاپ اصلا فریاد میزنه عامهپسند (اگر نمیدونید POP مخفف Popular یا همون عامهپسنده) اما چند نفر میشناسید که آلان، در اوایل روز سال ۲۰۲۱، موسیقی Jazz گوش کنه؟ موسیقی Rock دهه ۶۰ گوش کنه؟ موسیقی مینیمال یا انتزاعی گوش کنه؟
مدت زیادیه که این وبلاگ خالی از سکنه شده. البته دوستانی هستند که گه گداری می خونند و گه گداری هم پیامی میدن و جویا میشن چرا اینجا نمینویسم؟
راستش قضیه همونیه که ابتدای مطلب بهش اشاره کردم. اینجا رو نگه داشتم برای خاص نویسی! خاص نویسی برای مطالبی که حس می کنم ممکنه بار اخلاقی زیادی داشته باشن. بهرحال یکم شخم بزنید وبلاگ رو احتمالا متوجه میشید که چرا اینجا رو مکانی برای نوشتههای خاصپسند در نظر دارم.
در اواخر اسفندماه ۸۵ بود که هاست و دامنه مرتبط با این وبلاگ رو خریدم. بیشتر مطالبم هم مطالب روانشناسی بوده. سیاست غر زدن در مورد انسان مداری و یکی دو باری هم سعی کردم از این چارچوب خارج شم. اما خب نشد که بشه. به همین خاطر، اینجا رو نگه داشتم برای همون انتقال تجربه.
اگر دوست دارید نوشتههای عامتر من رو بخونید میتونید من رو در کانال تلگرامم دنبال کنید. البته که تلگرام مشکل این رو داره که ممکنه هر لحظه جمع کنه بره! ولی خب باز کمک کرده این وبلاگ تا حد زیادی به شکل و شمایل خودش، باقی بمونه.
برای دسترسی بیشتر به مطالب، به کانال تلگرامم مراجعه کنید: https://t.me/IR_Talangor
خبر:
در یک اتفاق غیرمنتظره و ناخوشآیند، باعث عدم دسترسی Admin به کانال: IR_Talangor برای افزایش محتوا و مخاطب شدم، از اینرو مجددا کانال جدید: IR_Talangor_1401 بوجود آمد که در واقع، ادامه دهنده سیاستهای همان کانال قبلی خواهد بود و قطعا سعی خواهم کرد که با درج Postهای پرمحتواتر از گذشته، توسعه دهنده رشد و آگاهی در راستای تفکر انسانی باشم. در ضمن Postهای قبلی در دسترس و در کانال: IR_Talangor همچنان فعال و قابل بهره برداری و قابل استناد برای شما مخاطب عزیز می باشد. شاهد روزی باشیم که، احترام به حقوق انسانی، سرفصل همه امورمان گردد.
لینک دسترسی به کانال جدید: https://t.me/IR_Talangor_1401
با احترام و سپاس
محمود طاهری
این هواپیما به طور مداوم با سرعت ۸۰۰ کیلومتر در ساعت پرواز می کند؛ ناگهان یک جت جنگی با نهایت سرعت ظاهر می شود.
سرعت خلبان جنگنده جت کاهش می یابد. به کنار ایرباس می رسد و با بیسیم از خلبان هواپیمای مسافربری سوال می کند:
“با ایرباس، پرواز خیلی خسته کننده است، اینطور نیست؟ حالا یه نگاه به من بنداز”
بعد، خلبان جت بصورت عمودی هواپیمای خود را بالا می برد، با سرعت به ارتفاع گیج کننده ای می رسد و سپس تقریباً تا سطح دریا در شیرجه ای نفس گیر فرود می آید.
او دوباره کنار ایرباس می چرخد و می پرسد:
“خوب ، چطور بود؟”
خلبان ایرباس پاسخ می دهد:
“بسیار چشمگیر و عالی بود لذت بردم !!! اما حالا تو نگاه کن !”
خلبان جت باتمام دقت، ایرباس مسافربری را تماشا می کند، اما تا یک ربع ساعت هیچ اتفاقی نمی افتد. ایرباس به مسیر مستقیم با همان سرعت ادامه می دهد. پس از ۱۵ دقیقه خلبان ایرباس به خلبان جت می گوید:
“خوب، چطور بود؟”
خلبان جت که گیج شده بود می پرسد:
“مگه چه کار کردی؟ تو که کاری نکردی؟!”
خلبان ایرباس می خندد و می گوید:
“من از جایم بلند شدم، قدری نرمش کردم، برای استفاده از سرویس به عقب هواپیما رفتم، سپس یک فنجان قهوه و یک شیرینی شکلاتی خوردم !!!”
وقتی جوان هستید، سرعت و آدرنالین، عالی به نظر می رسد. اما با افزایش سن و عاقلتر شدن، می آموزیم که راحتی و آرامش مهمتر است. این را S.O.S می نامند: Slower, Older ,Smarter “کندتر، پیرتر، اما باهوشتر”